فال چای فنجان

۱۳ بازديد

برای تهیه مشترک غذا بسیار زیاد است. و اکنون برای مراقبت از کودکان. باید دو مؤسسه جداگانه وجود داشته باشد، یکی برای نوزادان که دوست دارند بخوابند و دیگری برای کودکان که دوست دارند بدوند و فریاد بزنند. هر دو باید به طور علمی ساخته و تهویه شوند و به اندازه یک بیمارستان به روز تمیز نگه داشته شوند. غذا باید تحت نظر کلی پزشک تهیه شود. هیچ ساختمانی برای کودکان نباید بیش از دو طبقه باشد و پنجره‌های بالایی باید دور از دسترس کودکان باشد.

فال چای فنجان

هیچ کبریت یا آتش در معرض آتش نباید مجاز باشد و باید یک نگهبان شب، کپسول آتش نشانی و یک دستگاه آبپاش خودکار وجود داشته باشد. این مؤسسات باید تحت نظارت هیئت مدیره زنان باشند. و کار واقعی مراقبت از کودکان، شستشو، لباس پوشیدن و غذا دادن به آنها، 269بازی با آنها و آموزش آنها باید توسط پرستاران آموزش دیده و مربیان مهدکودک که در کلنی به عنوان دوستان و برابر اجتماعی اعضای آن زندگی می کنند انجام شود. به عبارت دیگر، فکر من این است که مراقبت از کودکان باید به عنوان یک حرفه شناخته شود و خادمان کاری به آن نداشته باشند.

فکر من این است که این کار باید در مکانی انجام شود که به همین منظور ساخته شده است، با کفی برای خزیدن نوزادان، جایی که خاکی برای خوردن آنها وجود ندارد، با زمین بازی برای کودکان که در آن اجاق گاز و آب جوش وجود ندارد، راه پله وجود ندارد. چاه، بدون سگ و گربه، بدون سبد کار، لامپ، پیانو، چرخ خیاطی، کمد مربا، جوهر دان، و میز تحریر نویسندگان. در عوض، باید اتاق خواب و اتاق خواب، و سالن های آفتاب برای مادران شیرده وجود داشته باشد.

فال چای فوری

یک ساختمان جداگانه برای بیماران؛ اتاق‌های مهدکودک و زمین‌های بازی سرپوشیده برای آب و هوای بد، و یک زمین بازی بزرگ در فضای باز، با مکان‌های آفتابی و مکان‌های سایه‌دار، تاب، اسب‌های گهواره‌ای، توده‌های شن و همه لوازم دیگر بهشت ​​کودکان. البته، هر مادری باید بیاید و به اندازه ای که می خواهد با فرزندانش بازی کند یا از آنها مراقبت کند یا هر طور که می خواهد آنها را به خانه ببرد.

هر چند من فکر می کنم هیچ کس به این طرح کمک نمی کند که معتقد نیست باید از کودکان مطابق با اصول علم مراقبت کرد و از مفاسد محافظت کرد. 270تاثیر مادربزرگ ها و خاله ها البته هر مادری که معتقد بود کارش در دنیا مراقبت از کودکان است و می‌خواهد بر اساس روش‌های جامعه‌المنافع از خود و دیگران مراقبت کند، در انجام این کار آزاد است و از طریق آن امرار معاش می‌کند. انجام آن

من قبلاً توضیح داده ام که نباید این را آزمایشی در سوسیالیسم بدانم. اما من فکر می کنم که کسانی که این کار را انجام دادند باید با روح سوسیالیسم، که روح برادری و دموکراسی است، همدردی کنند. هر زمان که این طرح را برای دوستان ذکر کرده‌ام، همیشه گفته‌اند: «مشکل بزرگ این است که جامعه‌ای از افراد همبسته را دور هم جمع کنیم.» به نظر من اصلاً مشکلی نیست. هر عضوی از جامعه خانه خود را خواهد داشت که دوستان شخصی خود را به دلخواه به آنجا دعوت می کرد. و سایر اعضای جامعه را به همان شکلی که با آشنایانش در تجارت و سیاست، در تئاتر، رستوران و کلوب ملاقات می کند.

فال چای فردا

ملاقات می کند. من خودم وقتی سرم شلوغ است غیرقابل معاشرت ترین انسان ها هستم و هیچ فکری از دست کشیدن از ذائقه زاهدانه ام ندارم. در یک کلنی متشکل از صد خانواده باید افراد با هر نوع گرایشی وجود داشته باشند، و برای هیچ کس لازم نیست که با کسانی که صمیمی نیستند معاشرت کند.

271البته در دنیا افرادی هستند که اصلاً نباید آنها را نزدیک خود بخواهیم. اما من فکر می کنم چنین افرادی برای پیوستن به مستعمره ما اهمیتی ندارند. افراد مبتذل و فضول در دنیا به خوبی با هم کنار می آیند و دستور دادن به خدمتکاران را وظیفه نمی دانند. کسانی که علاقه مند به چنین طرحی هستند، مردان و زنانی هستند که مایل به تمرین «زندگی ساده و تفکر بلند» هستند. و آنها طبیعتاً مایلند تا حد امکان از هر پیشنهاد خودنمایی و مرسوم دوری کنند. پیراهن کمر و دامن کوتاه را به شکلی آراسته می‌کردند و مطمئنم بدون کت و شلوار به من اجازه ورود می‌دادند.

آنها همگی خود افرادی سخت کوش خواهند بود و به کار صادقانه نگاه نمی کنند. اگر این روحیه عاقلانه و جدی پرورش داده شود، "مشکل خدمتگزار" کلنی را حل می کند و مشکل سلامتی اعضای آن را نیز حل می کند. من مردان تجاری و حرفه ای را می شناسم که وقتی نیاز به ورزش دارند، باید به زیرزمین بروند و وزنه بلند کنند و تسمه های لاستیکی را بکشند. و به مزرعه ام حسادت می کنند، جایی که می توانم باغ را بیلول کنم، یا یونجه بچینم، یا میوه بچینم، و نه تنها برای بدنم مفید باشم، بلکه در کیفم پول بگذارم. در این جامعه به هر عضوی برای مدتی که کار کرده است اعتبار داده می شود.

فال چای قلب

و باید رسم شود که مردان در برداشت محصول کمک کنند و زنان در حفظ میوه، 272و بچه ها با توت چیدن و علف های هرز باغچه ها. من شک ندارم که هزاران مرد و زن جوان در شهر نیویورک، دانشجویان هنر و موسیقی و حرفه‌ها وجود دارند که از فرصتی برای کسب راه خود در جامعه‌ای که احساس طبقاتی باعث تحقیر کار نمی‌شود، خوشحال خواهند شد. من از مشکلات موجود در راه چنین پروژه ای قدردانی می کنم. شانس در حال حاضر مخالف این است که یک ذغال‌سنگ یک فرد ممکن اجتماعی باشد، و من اصرار ندارم که کارگران روزمزد باید در امتیازات جامعه سهیم باشند.

اما من فکر می‌کنم که قطعاً باید در مورد کسانی که برای مراقبت و آموزش فرزندانمان انتخاب می‌کنیم، و همچنین، در صورت امکان، در مورد کسانی که به آنها اجازه تهیه و سرو غذای ما را می‌دهیم، چنین باشد.

فال چای قهوه

اگر حاضر نباشم با مردی دست بدهم یا در اتاق مطالعه کنار او بنشینم، نمی دانم چرا باید حاضر باشم آنچه را که او پخته است بخورم. من شخصاً جوانی را می شناسم که هنر می خواند و با شستن ظروف در رستورانی در مرکز شهر امرار معاش می کند.

زیرا روزی دو یا سه ساعت از وقتش را می گیرد. در سالن یادبود در دانشگاه هاروارد، در آسایشگاه در بتل کریک، و در بسیاری از مکان‌های دیگر که ممکن است نام ببرم، کسانی که روی میزها منتظر می‌مانند دانشجویان کالج هستند. و هر کسی که می داند تفاوتی که در فضای چنین وجود دارد 273سالن غذاخوری می داند که من باید به چه چیزی برسم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.