سالن آرایشگاه زنانه شیک

۲ بازديد
این خانمی بود که تا جایی که می‌توانست جت باری به تن داشت، و باید یک زن خانه‌دار تحسین‌برانگیز می‌بود ، زیرا سه دختر کوچک و دو پسر پر سر و صدا که هر دقیقه با نوعی ناله یا سرزنش می‌گفتند «مامان!» و دو خدمتکار کمکی با کلاه‌های تمیز و مرتبِ بادکرده را با خود آورده بود. با این دستیاران او کاملاً سازگار بود و خدمتکاران با او صحبت سالن آرایشگاه زنانه شیک می‌کردند و با نظرات او در مورد شادترین شرایط برابری مخالفت می‌کردند.

هنگام گرفتن بلیط از من خوسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ه شد که بگویم به کومین در فرانسه می‌روم یا به کومین در بلژیک، زیرا به نظر می‌رسد که به طور عجیبی، نیمی از شهر در یک کشور و نیمی در کشور سالن زیبایی آرایشگاه زنانه دیگر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! هر کدام ایستگاه مخصوص به خود را دارند.

این تقسیم‌بندی عجیب را در ابتدا کاملاً درک نکردم، و فراموش نخواهم کرد که با چه سبک خشمگینی، وقتی پرسیدم «آیا این کمین‌های فرانسوی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ؟»، به من پاسخ داده شد که « البته که کمین‌های بلژیکی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ». اینجا هم یک برج ناقوس زیبا و دلنشین سالن زیبایی زنانه در تهرانپارس دیگر، مدت‌ها قبل از اینکه حتی به آن نزدیک شویم.

از میان درختان و خانه‌ها سر بر آورده بود. این بناهای زیبا مرا دنبال می‌کردند، و می‌توانستم صدای جرینگ جرینگ موسیقیایی اما خس‌خس‌مانند این یکی را بشنوم. حالا از ظهر گذشته و ما با عجله از ایستگاه‌های ناآشنا عبور می‌کنیم، جایی که کشیش همیشگی با بقچه یا کتابچه‌اش در دست منتظر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، یا زنان روستایی با سبدهایی در دست منتظر قطارهای دیگر ایستاده‌اند. با دیدن این چهره‌ها و شخصیت‌های عجیب – که از کنارشان رد می‌شوید، برایشان ناشناس هستید، دیگر آرایشگاه زنانه در طرشت هرگز آنها را نخواهید دید.

و برایشان مهم نیست که مرده و دفن شده‌اید یا نه – حس مالیخولیایی به شما دست می‌دهد. (و چرا باید این کار را بکنند؟) سپس با عجله به سمت شمال می‌رویم. نهم. یپرس نورانی A همین که گرمای شدید خورشید رو به کاهش گذاشت و غروب نزدیک می‌شد – نزدیک ساعت شش و نیم بود – دوباره خودمان را در بلژیک یافتیم.

ناگهان، در سمت رسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، با چند درخت که در میانشان قرار گرفته بودند، متوجه شدم که نوعی شهر کوچک با ساختمان‌های سفیدرنگ وجود دارد که به آرایشگاه زنانه طرشت ناچار منظره یک شهر کلیسای جامع انگلیسی را از راه‌آهن تداعی می‌کرد. مهم‌ترین بنای این مجموعه، برج بزرگی با چهار مناره بود.

به طور غریزی می‌دانستم که این همان تالار شهر قدیمی و معروف سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، شگفت‌انگیزترین و باشکوه‌ترین بنای تاریخی بلژیک. نیم ساعتی اینجا توقف کردیم. خورشید داشت غروب می‌کرد؛ هوا خنک بود؛ و آن ته رنگ عجیب غم و اندوه در فضا موج می‌زد، که انگار هوا را به سمت غروب متمایل می‌کند.

چون ما، غریبه‌ها و زائرانی در کشوری بیگانه، از دور به چنین اشیاء ناآشنایی نگاه می‌کنیم. تعدادی از فلاندری‌ها اینجا بودند که از جلسه‌ای که در آن در بازی ملی خود رقابت می‌کردند – تیراندازی به پاپینجی – برمی‌گشتند. نزدیک هر شهر و روستایی که از کنارش می‌گذشتم، متوجه یک تیر سفید بسیار بلند با میله‌های آهنی در بالای آن شده بودم. این هدف بود و تماشای این شهرنشینان که دور هم جمع شده بودند و به پرنده یا شیء دیگری در بالای آن شلیک می‌کردند، بسیار سرگرم‌کننده و خاص بود. حالا همه آنها با کمان‌هایشان و با خوشرویی تمام برمی‌گشتند.

یک کشیش جوان و سرخ‌پوست از جمله‌ی آنها بود که آشکارا با محبت و غرور از سوی همراهانش مورد توجه قرار می‌گرفت؛ زیرا هر آنچه که به نظر می‌رسید می‌گفت و انجام می‌داد.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.