پنجشنبه ۲۷ شهریور ۰۴ | ۱۱:۱۵ ۱ بازديد
فیدو نورتون گفت: «وحشت و سردرگمی!» چارلی نوریس ناله کنان گفت: «اینکه ما زنده بمانیم و این را بشنویم!» دیگری در حالی که با ناامیدی پیشانیاش را گرفته بود، ناله کرد: «وای، پایمان به چه چیزی باز شده؟» دیگری گفت: «منظورت این سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد که ما به چه چیزی کشیده شدهایم! کاش کار به اینجا میرسید!» دیگری آهی کشید و گفت: «ما چه کار کردهایم؟ ما چه کار کردهایم؟» و اما ند، رئیس پیشاهنگان، نالهی وحشتناکی کرد (یا شاید غرشی سالن زیبایی در خیابان فرشته از سر شادیِ رها شده بود) و از روی جعبهی مواد غذایی به پشت افتاد.
فقط کارچاقکن ساکت ماند. چشمانش خیره مانده بود و دهانش باز مانده بود. اما کلمهای هم نگفت. ناپلئون در واترلو بود. اسکات هریس کلمهای نداشت. وگرنه آنقدر حرف داشت که کلمات در گلویش گیر میکردند و بیرون نمیآمدند. و همانطور که او آنجا ایستاده بود و زیر آن ضربه مهلک مقاومت میکرد، لژیون فاتح، متشکل از دو عضو هیئت مدیره مدرسه ایست کچم، با حالتی از قاطعیت و وقار به ساحل عقبنشینی کردند. سپس، و تنها در آن هنگام، ند، رئیس پیشاهنگی، نشست و چشمانش را مالید و پهلوهای ترک خوردهاش را گرفت، در حالی که به هیئت رسمی که کل هیئت مدرسه را تشکیل میدادند خیره شده بود. نگاهی به کارچاقکن (و چهره کارچاقکن ارزش نگاه کردن داشت) و سالن زیبایی ستارخان به چهرههای متعجب اطرافش انداخت.
سپس دوباره به عقب افتاد و لرزید، انگار که دچار حمله شده باشد، غلتید و صورتش را در بازوی تا شدهاش فرو برد و غرید و غرید و غرید. «عقبنشینی! عقبنشینی از خط! عقبنشینی بینظم! این تنها امید مسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! چه کسی رهبری یک عقبنشینی بینظم را بر عهده خواهد گرفت؟» فریاد ناامیدانه بیپاسخ نماند. فیدو نورتون گفت: « من ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی این کار را خواهم کرد! وسایل را جمع کنید! هر پیشاهنگی برای خودش!
آزادی ما به یک عقبنشینی بینظم وابسته سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! واکسیناسیون – منظورم تخلیه سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد – تنها امید مسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! آزادی ما از جانمان عزیزتر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! یا به من مرخصی بدهید یا مرا بکشید! ما توسط آرایشگاه زنانه در خیابان جردن یک مدیر مدرسه که در لباس پیشاهنگی پسرها جا زده شده بود، خنثی شدیم!
رفیقش، معلم آموزش دستی، را یادتان هست؟ جاسوس! خائن! ما به چنگ آنها افتادیم. دنبالم بیایید، ما مدارس را خنثی خواهیم کرد! هر پیشاهنگی وسایل خودش یا هر کس دیگری را بردارد و تا حد امکان بینظم عقبنشینی کند. آزادی ما در خطر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! من آنقدر ساحل غربی را دوست دارم که حتی حاضر نیستم به راهآهن ساحل غربی حمله کنم.» فصل XL دوباره حدس بزن افسوس، شهرت چنین سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! صدای رعدآسای هریس سالن زیبایی زنانه مرزداران خاموش بود.
چشمان خیره و بیروحش گویای حجم عظیمی از اطلاعات بودند، در واقع کتابخانهها، اما صدایی از خود تولید نمیکردند. صدایی که در تمپل کمپ پژواک ایجاد کرده بود و اتاق پشتی کریستالی فروشگاه شیرینیفروشی بنت در بریجبورو را پر کرده بود، ساکت بود. و تقریباً بیست دقیقه دیگر حرفی نزد. حتی در آن زمان هم با لحن رعدآسای سابقش صحبت نمیکرد. صدایش بیش از… اوه، نیم مایل شنیده نمیشد. اولین باری که صدای اسکات هریس به اوج سابق خود رسید، آخرین روز قبل از آن بود که وست کچم، پیشاهنگان برنزه خود را به مدرسه موقت که در یک عمارت خالی و قدیمی آماده شده بود، فراخواند. آنها در این مدت حسابی خوش گذرانده بودند و با نیت خیر رفتند. من هرگز امیدهای بیارزشی را ابراز نمیکنم.
اما اگر مدرسهتان در تابستان سوخت، سعی کنید در پاییز اردو بزنید. آن موقع جنگل را دوستانهتر خواهید یافت. حتی پرندگان و سنجابها و سنجابها هم انگار میگویند: «بیایید دور هم جمع شویم و دوست باشیم، چون هوا دارد خنک میشود.» اما برگردیم به صدای پی وی. در آخرین روز اردوی پاییزی، قرار بود جام نقرهای شیرینکاری اهدا شود. این یک راز آشکار بود که این جام به نیک ورنون میرسید و دیدهبانان هر دو گروه به اندازه کافی با این ترتیب موافق بودند.
فقط کارچاقکن ساکت ماند. چشمانش خیره مانده بود و دهانش باز مانده بود. اما کلمهای هم نگفت. ناپلئون در واترلو بود. اسکات هریس کلمهای نداشت. وگرنه آنقدر حرف داشت که کلمات در گلویش گیر میکردند و بیرون نمیآمدند. و همانطور که او آنجا ایستاده بود و زیر آن ضربه مهلک مقاومت میکرد، لژیون فاتح، متشکل از دو عضو هیئت مدیره مدرسه ایست کچم، با حالتی از قاطعیت و وقار به ساحل عقبنشینی کردند. سپس، و تنها در آن هنگام، ند، رئیس پیشاهنگی، نشست و چشمانش را مالید و پهلوهای ترک خوردهاش را گرفت، در حالی که به هیئت رسمی که کل هیئت مدرسه را تشکیل میدادند خیره شده بود. نگاهی به کارچاقکن (و چهره کارچاقکن ارزش نگاه کردن داشت) و سالن زیبایی ستارخان به چهرههای متعجب اطرافش انداخت.
سپس دوباره به عقب افتاد و لرزید، انگار که دچار حمله شده باشد، غلتید و صورتش را در بازوی تا شدهاش فرو برد و غرید و غرید و غرید. «عقبنشینی! عقبنشینی از خط! عقبنشینی بینظم! این تنها امید مسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! چه کسی رهبری یک عقبنشینی بینظم را بر عهده خواهد گرفت؟» فریاد ناامیدانه بیپاسخ نماند. فیدو نورتون گفت: « من ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی این کار را خواهم کرد! وسایل را جمع کنید! هر پیشاهنگی برای خودش!
آزادی ما به یک عقبنشینی بینظم وابسته سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! واکسیناسیون – منظورم تخلیه سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد – تنها امید مسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! آزادی ما از جانمان عزیزتر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! یا به من مرخصی بدهید یا مرا بکشید! ما توسط آرایشگاه زنانه در خیابان جردن یک مدیر مدرسه که در لباس پیشاهنگی پسرها جا زده شده بود، خنثی شدیم!
رفیقش، معلم آموزش دستی، را یادتان هست؟ جاسوس! خائن! ما به چنگ آنها افتادیم. دنبالم بیایید، ما مدارس را خنثی خواهیم کرد! هر پیشاهنگی وسایل خودش یا هر کس دیگری را بردارد و تا حد امکان بینظم عقبنشینی کند. آزادی ما در خطر سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! من آنقدر ساحل غربی را دوست دارم که حتی حاضر نیستم به راهآهن ساحل غربی حمله کنم.» فصل XL دوباره حدس بزن افسوس، شهرت چنین سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ! صدای رعدآسای هریس سالن زیبایی زنانه مرزداران خاموش بود.
چشمان خیره و بیروحش گویای حجم عظیمی از اطلاعات بودند، در واقع کتابخانهها، اما صدایی از خود تولید نمیکردند. صدایی که در تمپل کمپ پژواک ایجاد کرده بود و اتاق پشتی کریستالی فروشگاه شیرینیفروشی بنت در بریجبورو را پر کرده بود، ساکت بود. و تقریباً بیست دقیقه دیگر حرفی نزد. حتی در آن زمان هم با لحن رعدآسای سابقش صحبت نمیکرد. صدایش بیش از… اوه، نیم مایل شنیده نمیشد. اولین باری که صدای اسکات هریس به اوج سابق خود رسید، آخرین روز قبل از آن بود که وست کچم، پیشاهنگان برنزه خود را به مدرسه موقت که در یک عمارت خالی و قدیمی آماده شده بود، فراخواند. آنها در این مدت حسابی خوش گذرانده بودند و با نیت خیر رفتند. من هرگز امیدهای بیارزشی را ابراز نمیکنم.
اما اگر مدرسهتان در تابستان سوخت، سعی کنید در پاییز اردو بزنید. آن موقع جنگل را دوستانهتر خواهید یافت. حتی پرندگان و سنجابها و سنجابها هم انگار میگویند: «بیایید دور هم جمع شویم و دوست باشیم، چون هوا دارد خنک میشود.» اما برگردیم به صدای پی وی. در آخرین روز اردوی پاییزی، قرار بود جام نقرهای شیرینکاری اهدا شود. این یک راز آشکار بود که این جام به نیک ورنون میرسید و دیدهبانان هر دو گروه به اندازه کافی با این ترتیب موافق بودند.
- ۰ ۰
- ۰ نظر